- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
یادت دوباره کرد، بر این ذهن من خطور مثل هـمـیشه گوشه چـشـمم شده نمـور وا کردهام دهـان به ثـنـا و شکـوهـتـان جاری شده به روی لبم واژههـای نـور باید برای عرض ارادت به محـضرت از کردگارتان طلبـم رخصت حـضور آغاز میکـنـم سـخـنم را به نـام عـشـق بیبی سلام و عرض ادب، زینبِ صبور تو آمدی و شد همه دلهـا پُـر از شعـف بیت علی و فاطمه هم غرقِ در سرور تو آمدی و حُسنِ حسن، حُسنِ مطلعـت شد نیمه حسین در این خانه جفت و جور ای اسوه حجاب و حـیا، عـفّـت و وقار ای جانشین فاطـمه چـشمِ بد از تو دور ای کـوه صبر، کعـبه غـم، زینتِ عـلی مـانـنـدِ مـادرت شـدهای مـایــۀ غــرور من محو این حماسه و این عشق میشوم وقـتی که زنـدگیِ تو را میکـنم مـرور در کـربـلا مـقـامِ رفـیعـت گـرفـت اوج باید نکـرد سـاده از این مـرحله عـبور بودی مطیعِ محض حسین و مطیعِ یار تسلـیمِ امر و نهـیِ ولی در هـمه امـور نقشِ تو روز واقعه شرحش حکایتی است صدها رساله گردد و صد جزوه قطور امـا بـه شـام مـرتـبـهات فـرق مـیکـنـد حیدر نمـود در همۀ صحـنهها ظـهـور دیدند دشـمنان که چـگـونه سـپـر شـدی با جـان خـود برای هـمه زینبِ غـیـور دیـدند که چگـونه عـقـیله خـروش کرد غرید و داشت خطبۀ او اقـتدار و شور آن خطبهها اساسِ حکومت ز ریشه کند گردیده بود محشر و گویی دمید صور این دخترِ علیست که با این صلابتـش ویران نمود با نفَـسش کاخِ ظلم و زور طاغوت شد مچاله و بیـچـاره شد یـزید گردیده بود خار و در افـتاد مثـل مـور امّیدِ دشـمـنان به شـکـستِ عـقـیـله بود بُردند عـاقـبت هـمه این آرزو به گـور حالا هـنوز پـرچم زینب به قـلههـاست چـشمِ تـمـامِ حـرمـلـههای زمـانـه کـور
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
به به برای مرتضی جان آمده جان آمده از دامن زهـرا یکی مهر درخشان آمده جبریل آورده زمین نامش زسوی کردگار جن وملک بهر تـماشایـش فـراوان آمده غرق شعف باشد حسن، خندان شده روی حسین از بهر آنها خواهری چون روح و ریحان آمده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
زینبِ کبری شدی تا عـشق را معنا کنی کربلا را تا ابـد با اشـکِ خود احـیا کنی سوختی چون شمع در پای ولایت تا فقط بیرقِ سرخِ حسین را در زمین بر پا کنی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
شروع میشود این شعر تازه با زینب مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب بـه غـیـر تو ز تـمـامی خلق دل کـنـدیم حـیـا به پـاکی تو اقـتـدا مـکـرر داشت علی به یمن تو در خانهاش دو کوثر داشت میآیـد از گـل سـجـادۀ تـو عـطـر خـدا اراده کرد خدا تا به عـشـق جـان بدهد به خاک سـرد زمـیـن نور آسمان بدهد به آستان شما کوه سـجـده خـواهـد کرد تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی میان حـادثـههـا شـیـر زن شدی بی بی همیـشـه ذکر لب اهل بیت نام شماست ظهـور عـزّت پـروردگـار خـطـبـۀ تـو کلاس صبـر، کلاس وقـار خـطـبـۀ تو کشاندهای تو به حـیرت همه نظرها را پـنـاه امـت پـیـغـمـبـر اسـت چـادرتـان زمان وحـشت ما سنگر است چادرتان ندیـده مردی دوران به مـردی این زن اگرچه رنـج و بـلا دیـد جـا نـزد اصلا به راه عـاشـقیاش پـشت پا نزد اصلا درست مثل عـلی در نبردها غوغاست عـقـیله بود ولی در حصار غربت بود هجوم درد به قـلـبش ورای طاقت بود نرفـته است ز یـادش هـجـوم سر نیـزه
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
تا خودِ صبح از سرور عشق، بیداریم ما ما لبِ پیـمانـهایم از بـاده سرشـاریم ما هُرم خورشید آمد و میخانه را تبخیر کرد پس شبـیه ابـر، در پیـمانه میبـاریم ما ما سیاهی لشکر عشقِ حسین و زینبیم مفـتخـر هـستـیم که گـرمی بـازاریم ما ثروت اصلی ماها خاک پای زینب است تربتش اعلاست؛ پس دیگر چه کم داریم ما؟! در حقـیقـت شاه، اما در لـباس نوکریم ظاهـراً سـرباز، اما کهـنه سـرداریم ما ما فـداییهای اربـابـیم و بانـوی دمشق ما همه دلدادۀ عشقیم و دلبر زینب است هرچه که از عشق گفته میشود در زینب است بر لب ما نوحه خـوانها معنی دَم آمده آمده از عرش، جانان حسن؛ جان حسین آنکه بیمار حسن هست و پریشان حسین اولـین دیـدار اینـجـا بـود، امـا آخـرش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
از آن روزی که این زیبنده زینب نام میگیرد فقط از چشمهایِ یک نفر الهام میگیرد محمّد نه، علی نه، فاطمه نه، مجتبی هم نه فقط پروانه در آغوشِ گُل آرام میگیرد گـلستانِ علی با او شمیمِ دیگری دارد شقایق دارد از چشمانِ لاله جام میگیرد علی میبوسد از پیشانیاش آیاتِ کوثر را علی در آیِنه« تکبیرة الاحرام » میگیرد روایت میکند « الجارُ ثُمَّ الدّار» را باران که چترِ مهربانی بر سرِ ایتام میگیرد دلِ خونِ حسن با خندهاش آرام خواهد شد کرامت از کنارِ نـامِ او اکرام میگیرد یقین دارم کلیدِ کربلا در دستهایِ اوست که در این راه زینب اختیارِ تام میگیرد نمازِ سرخِ عاشورا پس از هفتاد و دو رکعت فقط با سجدههایِ سبزِ او فرجام میگیرد گلی که خندههایش را ندیده دیدۀ خورشید حجاب از خارِ صحرا هم شباهنگام میگیرد اگر روضه بخواند خیزران هم اشک میریزد اگر زینب بخواهد معجزه انجام میگیرد شکوهش میکند خم قامتِ گلدستدهها را هم به زیرِ گامِ او ویرانه استحکام میگیرد چراغِ خطبههایش ظلمِ شب را کور خواهد کرد چنان که صبحِ صادق انتقام از شام میگیرد خبر در امتدادِ چشمهایش میرسد از راه میآید ننگ را از دامنِ اسلام میگیرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خـانـۀ فــاطـمـه امـروز تـمـاشــا دارد تــحـفـهای از طـرف عـالـم بـالا دارد کـوثـر جان نـبـی کـوثـر دیـگـر آورد رونق خانۀ زهراست سر و جان به فداش اولین دختر مولاست سر و جان به فداش اسـوۀ صبـر و وفـا دخـتـر زهـرا آمـد این که ویرانۀ دلها ز غمش آباد است این که هاجر به کنیزیِ درش دلشاد است این که زینِ اَب و هم قافلۀ پنج تن است هاجر و آسیه، حوّا همگی خاک درش علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش از ولادت هـمه دم پـشتِ بـرادر بـوده صـدف آل کـسـا حـضـرت زینب آمـد دخـتر شـیر خـدا حـضرت زیـنب آمد از ســفــر آمــده و داغ بــــرادر دارد تو پرستاری و عالم همه بیمار تو شد مـا گرفـتار تو اربـاب گـرفـتار تو شد ما مسلـمان شدۀ هـمّـت و ایـثـار توأیم خاطرت جـمع کـنار حرمت ما هستیم جان نـثـار تو و ذریـۀ زهـرا هـسـتـیم نه فـقـط بهـر بـقـایِ حـرمت سربازیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خورشیدِ عرش و أرض و سما آفریده شد عـشـقِ خـدا و شـیـرِخـدا آفـریـده شـد اسـطــورهٔ نـجـابـت و دردانــهٔ وقــار مـحــبــوبـهٔ تــمـام نـمـا آفــریــده شـد از اقـتـدارِ چـادر او کـعـبه شرم کرد آئـیـنـه دارِ حُجـب و حـیا آفـریـده شد بر دستهـای عـالـمِ بـالا نگـین نشست دُرّ رکــابِ آل کـــســا آفــریــده شـــد زینب رسید و پـشتِ درِ خـانـهٔ عـلـی گـرد آمـدیـم و خـیـلِ گـدا آفـریـده شد جانم فـدایِ سـورهٔ وٱلعـصرِ فـاطـمـه بسکـه صبـور بود… بلا آفـریـده شد ذکر قـنـوتِ نافـلـهاش «یاحسین» بود اصـلا بـرایِ کـرب وبـلا آفـریـده شد سر را به سجده داشت به همراهِ کائنات بر تـربتی که محـضِ شِفا آفریده شد!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
ای قـبلهگاه حور و ملک گاهـوارهات میجـنـبد آسـمان و زمین با اشارهات ای درّ آبـــــدار یــدالــلــه، تـــا ابــــد بـرپـاست در دیـار نـجـف یـادوارهات این بیت را به فـاطـمه تـقـدیم میکـنم بانـو مـبـارک است نـزول دوبـارهات زینب تو کیستی که به دیوان شاعران پـیـدا نـمـیشـود مـثـل و اسـتـعـارهات خـاتـون کـنـیزهای شما بـرگـزیـدهانـد شد هـمـسـر خـلـیل خـداونـد سـارهات حق میدهم اگر که بیفـتد کلاه عـرش با زل زدن به شـأن رفـیـع مـنـارهات دریـای بیکـران بـخـدا چـشـم آفـتـاب یک بار هم ندیده به خوابش کنارهات دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست در کار خـیر حاجت هیچ استخـارهات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
آب زنــیــد راه را آب حـــیــات آمــده کـوثـر کـوثـر نـبی، عـلی صفات آمده دیدۀ جهل کور شد زآنکه عقیله میرسد جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه چشمۀ نوش مرتضی، آب زلال فاطمه دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّـرۀ نبی به جز شمـس و قـمر نیاورد چه زینبی که عرش را سریر خویش میکند چه زینبی که صبر را اسیر خویش میکند حُبّ علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد عـقل به زانـو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته به دستهای او اگر طناب گیر کرده است شمر کجا، عقیله را حسین اسیر کرده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
چه کسی مثـل تو آنـقـدر اُبهّـت دارد!؟ با خدایت چه کسی این همه اُلفت دارد!؟ هـمـچـو کـعـبه حـرمت نیز قــداسـت دارد خـونـمان ریخته با عـشق شما در فکّه تا ابـد هـست به دامـان سـتـم این لـکّـه مثل عـباسِ عـلی، شیعه شجاعت دارد شـرّشان یکـسره کـم میشود اِنـشاءالله شهـرشان پُـر ز عَلَم میشود اِنـشاءالله بنـویـسـید که این قـصه حـقـیـقت دارد تو به عـشاق عـلی روشـنی قـبر شدی جبلُالرَّحمِه که بودی جبل الصبر شدی بـه گـدای تــو خــداونـد مـحـبـت دارد شرفالشمس علی، ماه ثناگستر توست کهکشان هم که خودش گوشهای از محور توست شجره نامهات ای سَرو چه شوکت دارد آفـریـدند تو را رحـمت بـی حـد بـاشی علی و فـاطمه، اصلا خود احمد باشی به وجـود تو خـداونـد تـو عـادت دارد ما که یک لحظه نکردیم در اوصاف تو شک هرکسی نیست مرید تو و حیدر به درک کعـبه خـیلی به ضریح تو ارادت دارد در رسیدن به خدا شد حرمت قبلهترین سرزمـین تو بلاخـیز ترین جای زمـین با غـلامـان شـمـا طـرح رفـاقـت دارد تو بزرگی تو عظیمی تو جلیل القدری تو که بالاتر از افـلاک و شکوه بدری هرچه گفتند در اوصاف تو صحت دارد نفست گرم که با خـطبه قـیامت کردی آن چهل روز چه مردانه امامت کردی هـنـر تـوست اگـر کـوه صـلابت دارد حیف شد در همۀ کوفه کسی مرد نبود هیچکس با تو در آن شهر هماورد نبود غضب چشم تو واللهه که وحشت دارد بـخـت با قـافـلـۀ خـسـتـۀ تـو یـار نبـود حق تو این هـمه نامـردی و آزار نبود بـخـدا ایـن هــمـه آزار قــبـاحـت دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
پیداست از عفاف تو معصوم بودنت از عـزّت مـدام تـو مـخـدوم بـودنـت هـسـتی پـناه شیـعـه و آزادگـان دهـر در اوج بیپـنـاهی و مظـلـوم بـودنت ای انـعـکـاسِ طلعـتِ تـابـانِ پـنج تن ای بازتابِ عـصمت و ایـمان پنج تن ای مظهر شهامت و از خودگذشتگی یک عمر، بیقرار و پریشان پنج تن بـاران بیامـان حـیـا از تو میچکـید یک عمر در محله کسی روی تو ندید هـمـسایهای نـدیـد کـسی بین خـانـهها گوید دمی طـنـین صدای تو را شنـید جانم فـدای ستر جـمـیل و حجـاب تو اصلا حـسابِ غـیر کجا و حساب تو تا روز حشر هم که بخوانند سیرهات مخـتـومـه ناپـذیـر بود این کـتـاب تو شب ها زمان سیر و سفـرنامۀ تو شد هر شب، به وقت نافله هنگامۀ تو شد آری حسین گفت « ز یادت مبر مرا « دلدادگی محـض به حق، جامۀ تو شد آئـیـنهای تو فـاطمه را پیـش چـشم ما کـردی دفــاع، از عَـلـَم حـجّـت خــدا او بر غدیر گشت مدافع به خون خویش گـشـتی تو هم مـبـلّـغ پـیـغـام کـربـلا مـرآت کـبـریـا شـدنـت در بـر یـزیـد بـنـد دل از دل هـمـۀ روبههان بـریـد مثل پیـامبر که سخـنران شدی، شدند لرزان ز صولت تو پـلـیدان شبیه بید مات است دیدۀ تو به روی حسین و بس پرواز میکنی تو به سوی حسین و بس شرطت به ضمن عقد بُوَد حول این کلام هستم همیشه خادم کوی حسین و بس روح خوشی به خانۀ زهرا دمیده است باران اشتیاق ز پلکـش چکـیـده است مولای مان علی شده لایوصَف از شعف گـویا صـدای آمـدن نـورسـیـده اسـت یکپارچه جواهری، ای بر پدر، نگین سر تا به پات لوءلوء و پا تا سرت ثمین خوشبو شبیه فاطمه، خوش رو چو مجتبی مـحـبـوبـۀ اهـالـی ِافـلاک در زمـیـن ” زینب ” گذاشت نام تو را آفریدگار ای آنکه شد مـعـلـم عـلـم تو کـردگار هستی شجاع، مثل حسینت که شد شهید ای قـدرت کـلام تو مانـنـد ذوالـفـقـار ای زینت عـلـی، ثـمـر جان فـاطـمی مـحــبـوبـۀ هـمـیـشـگـی آل هـاشـمـی فرقی که نیست، بر حسنین است یا به تو باران اشک، چون تو به آنها ملازمی ای آیـت و مــفــسـر قــرآن کــربــلا ای قـبـلـه گـاه دیـدۀ حــیـران کـربـلا ناموس شیـعـیـان شده حالا حـریم تو آنـجـاسـت قـتـلـگـاه مـریـدان کـربـلا مسـکـین صـادقـی به در خانۀ عـلـی از او طلب نمـود طـعـام و غـذا ولی چـیزی نبود خـانـۀ شان غیر سهم تو گفتی به صوت فاطمیات؛ خوش نوا، جلی مادر بده تو سهم مرا دست آن فـقـیر طاقـت ندارم اینکه ببـیـنم ورا حـقـیر ما هم گرفـتهایم دو دستان خـویش را پیش تو کاسه وار… الا بضعةالامیر! تک تک قلوب ما هـمه بانو برای تو یک یک کنار هم سر ما فرش پای تو ما هیچ، هر چه هست بُوَد مال اهلبیت ای خواهر حسین، بهشت است جای تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
دوبـاره سایۀ حـق روی مردم افتاده تـو آمـدی و زبـان از تـکـلّـم افـتـاده بعید نیست که آدم به شوق پابـوست به دام وسـوسه انگـیـز گـنـدم افـتاده میان روی تو و ماه آسمان عمریست جهـان به معـضل سوء تـفاهم افتاده کـنار جزر و مد خـندههای دلچسبت به جان حضرت دریـا تـلاطم افتاده چو جان به سینه تورا می فشارد ارباب و به گـونههـاش دو چـال تبـسّـم افتاده غـبار چـادر خود را تکـان بده بانو که کـائـنـات به فـکـر تـیـمّـم افـتـاده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خـدا به کوثر خود کـوثری عطا کرده برای مَظهـر حق مُظهـری عطا کرده علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب برای شیر عـرب گـوهری عطا کرده مـقـربـــان الــهــی گــدای درگــاهـش خـدا به خـیل ملک دلـبری عطا کرده به خـنده، باز شده غـنچـۀ لـبان حـسن که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده حـسـیـن آمـده قـنـداقـه را بـغـل گـیـرد خدا به خـون خـدا لشگـری عطا کرده دخیل یک نخی از معجـرش پیـمبرها فـقـیـر یک نظـرش میشـوند اکـبـرها چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است حقیقتی است که دختر به مادرش برود چقدر چهرۀ او چون جمال فاطمه است که هست؟ سبـط نـبی زینت دل حـیدر که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است به شام و کربوبلا طرز خطبهخوانی او نـشان دهـنـدۀ اوج جـلال فـاطمه است بــیـان کـنـنـدۀ قــرآن، مُـفـســر آیــات بـگـیـر دست مـرا ای عـقـیـلـۀ سادات نبی است زینت هستی و زینتش کوثر علی است زینت عرش و تو زینت حیدر تمام عـلت خلقت اگر چه فـاطمه است تویی به حضرت ریحانه برترین دختر تو آمـدی که تجلّی کـند صبـوری حق به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر رسیدهای که ببخـشد خدا به "العفوت" حــسـیـنـیـان گـنـهکـار را دم مـحـشـر حسین فلک نجات است و کشتی ایمان برای کـشـتی حـق ناخـدایی و لـنـگـر بـدون هیچ مـعـلـم تو عـالـمـه هـسـتی پـناهـگـاه ولایت چـو فـاطـمـه هـسـتی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
از « غلام» خانهاش « مولا» اگر یادی کند از محالات است « بنده» میل آزادی کند رونق سائل یقینا در سماجت کردن است سائل درمانـده حق دارد که فـریادی کند شیعـۀ زهـرا و حـیـدر بهـتـرین امت اند وعدۀ کوثر خدا از عرش اعلی داده است زینب کبری که نه، زهرا به زهرا داده است سـالـهـا در سـایـۀ الـطـاف او آســودهایـم به پدر باشد هـمیـشه دخـتـران تاج سرند از بـرادرها بـپرسی بیقـرار خـواهـرند مثل او شاه نـجـف دیگـر ندارد دخـتری مدح او را با غزل با مثـنوی باید سرود نذر او صد مثـنوی معـنوی بایـد سـرود «آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است هر دل آشفتهای که غرق در تاب و تب است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
جـرم من را نـنویسید که ساغـر زدهام بـنـویـسیـد که امشب دو بـرابـر زدهام شصت و نه بار ز میخانه جواب آمده است در عریضه نـنوشتم که دوا میخواهم نان من کم شده یا آب و هوا میخواهم شصت و نه قطره اشکم که چکیدم امشب آن خـدایی که ازل پایه پـیونـد گذاشت گریه را مرحـلـۀ آخر لبـخـند گـذاشت خـواسـت جــام اسـد الله لـبـالـب بـاشـد زینت زینت دنیا چه کسی غیر تو بود سورۀ کوثر مولا چه کسی غیر تو بود تو خدیجه شدهای نه تو پیـمـبر شدهای شأنت این بود برای پـدرت نـاز کـنی با هـمان دیـده بسته سخـن آغـاز کـنی قبلهای نیست تو را غیر دو ابروی حسین کم نوشتم اگر از تو قلمم محرم نیست کم نوشتم ولی از لطف نوشتی کم نیست آدم آن است که از عشق تو دیوانه شود کـمـرت پیـش کـسی خـم نـشد الا، الله پنج خورشید به دور تو بگردند ای ماه پنـج تـن دور سر تو صـدقـه گـردانـند خطبههایت سنـدی بود که دریـا بودی فـوق ادراک هـمه عـرش معـلا بودی شب میـلاد تو چـشم من اگـر تَـر بوده ای کـه پـیـغــامـبـر واقـعــۀ دردی تـو زن ولی مردتر از مردتر از مردی تو گرگهـا پـیـرهـن یـوسفـتـان را بـردنـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
نماز عـشق به پا میکـنم به نام حسین به نای سیـنه نـوا میکنم به نام حسین به نـام دلـبـرت اذن دخـول مـیگـیـرم طواف کوی تو را میکنم به نام حسین
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
آیـهای از طـرف جـنّـت الاعـلـی آمـد هر مـلک سـوی زمین بهـر تماشا آمد غـنچـۀ خـنـده به روی لـب زهـرا آمد مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است میکـده از سر شوق است مرتب گشته ساغر از کوثر ناب است لـبالب گشته گوش کن؛ ذکر لب فاطمه زینب گشته ملک از عطر نفس هاش مقـرب گشته فـاطمه شاد که باشد همه عـالـم شادند بـاغ های دو جهـان از نفـسـش آبـادند زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد هـیبـتـش فاطمی و رتبۀ عصمت دارد نـزد ما خـاک قـدم هـاش قـداست دارد در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم راهِ بیزینب کبری به خدا بیراهه است سالک خالیِ از معرفـتش گمراه است بیسبب نیست که گفتند امین الله است سـرّ أب بوده و از سرّ سما آگـاه است حافـظ و محـرم اسرار امـامت، زینب صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب خطبهاش مثل علی، فن بیانش غوغاست صاحب علم لدنی است شبیه زهراست نائب فـاطمه در واقـعـۀ عـاشـوراست یک تـنـه آیـنـۀ پنج تن اهـل کـسـاست گرچه گـفـتـنـد به او عـابـدۀ آل عـلـی کل عمرش همه جا بود به دنبال ولی در صف اول هر معرکه حاضر بودن کوه غـم، کوه بلا دیـدن و شاکـر بودن کم نیاوردن و جنگـیدن و صابر بودن همه جا در پی تعـظـیـم شعـائـر بودن زینب است و همه محتاج به نورانیتش جـمـع هـا والـه و دلـدادۀ وحـدانـیـتـش ما نمردیم کسی صحبت غـارت بکـند ما نـمـردیم کـسی بـاز خـبـاثـت بکـنـد داعشی سمت حرم قصد عزیمت بکند یا که در خواب اگر فکر جسارت بکند سر آن نطفه حرام از رگ گردن بزنیم تا بـدانـند هـمـه عـبـد سـرای حـسنـیـم همه هستـیم گـدای حـرمت بیبی جان هـمـۀ ما به فـدای حـرمت بیبی جـان ما کجا؛ کرب و بلای حرمت بیبی جان خوش به حال شهدای حرمت بیبی جان دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه رانده از سوی بهشتیم و پی بـذر گـناه
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
هرکس که در این میکده نوکر شده باشد ننگ است که دلواپس محشر شده باشد بیساغر و می مست شود در همۀ عمر با یار اگر عمر کسی سر شده باشد من معتقدم خوب تر از مرغ بهشت است هر کس که درین بام کبوتر شده باشد این چشم طمع داشتن ما فقرا هست زیر سر لطفی که مکـرر شده باشد دنـیـا و قـیـامـت گــرۀ کـور نــدارد هر مرد و زنی سائل این در شده باشد حاجت نگرفتن ز خداوند زیان است روزی که علی صاحب دختر شده باشد جن و مـلـک و انـس شد آوارۀ زیـنب عـالـم هـمـه پــروانـۀ گـهـوارۀ زیـنـب عشق حسنین و علی و فاطمه زینب هم مومنه هم عارفه هم عالمه زینب از روز ازل دشمن هر ضد ولایت تا روز ابد بانـوی بـیواهـمه زینب هر جا برود ظلم فراری است از آنجا داده است به هر غائلهای خاتمه زینب مُردند حـسودان و ندیدند شکـستـش شد خلـق حـمـاسه هـنـر دائمِ زیـنب از منـظـر آنانکه رسیـدنـد به جایی صاحب نفس آن است که شد خادمِ زینب در مذهب عشاق محال است بمیرد آن کس که شب و روز کند زمزمه زینب خـوبان همگی شاعر و مداح حـریمش کرده است قـیامت نفـس گـرم سلیـمش ای ماه شب حیدر و هم صحبت زهرا ای وارث صبر علی و عفّت زهرا هم مریمی هم آسیه هم هاجر و حوا تو زینبی و معجـزۀ حضرت زهرا جز فاطمه کس لایق بر مادریات نیست اثـبات شده بار دگر عـصمت زهرا شد دار و ندارت همگی خرج امامت حقّا که تویی حـاصل تربـیت زهـرا بـیچـاره شد از طاقـت تو نسل امیه در روح بـلـنـد تو بود هـمّت زهـرا در مکتب تو یاد گرفته است محبّت هرکس که مسلمان شده با زحمت زهرا هر کس شده شیدای حسین، عاشق حیدر گشته است نمک گیر شما دختر و مادر فردوس کجا، حال و هوای حرم تو دیوانه کـننده است صفـای حـرم تو هم بوی نجـف آید و هم بـوی مدینه هم بوی حسین از همه جای حرم تو چیزی نشود کـم ز مقـام تو اگر که مـا را بـنـویـسـنـد گـدای حــرم تــو ای عمۀ سادات! من از دست زمانه دلگـیـرم و مـحـتـاج هـوای حرم تو باید که بسوزیم درین آتش حـسرت ما که نـشـدیـم از شـهـدای حـرم تو ای وای ازین نفس ازین بیسر و پایی ای وای نــمـردیـم بـرای حــرم تـو کن قـسمت مان حال و هـوای شهدا را لبـریـز کن از شوق شهـادت دل ما را تو زینـبی و شـمع شبـستان حسیـنی از عالم ذر بیسـر و سامان حسینی زهـرا سپـر جـان عـلـی بود همیشه تو نایـب زهـرا، سپـر جـان حسینی هرکس که حسینی است، نمک گیر وفایت تو واسـطـۀ لطـف فـراوان حـسیـنی در مدح تو این بس ز ازل تا ابد الدهر سر سلـسلـه حـلـقـۀ یـاران حـسیـنی لبخـنـد زدی وقت ولادت به بـرادر شد بر همه اثبات که حیران حسینی از موقع میلاد سرت گرم حسین است هر لحظه تو دلواپس هجران حسینی ای کـاش نمیدیـد دو چـشـمـان تر تو شـد نـیـزه نـشیـن سایۀ بـالای سـر تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
نــازم قـــدم نــایــبــة الــزهـــرا را مــاه حـــرم انــســیــة الــحــورا را مـیـلاد شـریکـة الحـسین آمده است تـعـظـیـم، امــام بـعـد عـاشــورا را ************** سـرمـایـۀ آل مـصـطـفـایـی، زیـنب آرامـش جـان مـرتـضـایـی، زیـنب هم کوثرِ زهرایی و هم عشق حسین تو یک تـنه لـشگـر خـدایـی، زینب ************** ما ریـزه خـورِ قـدیـم زیـنب هستـیم جـزو سـپـه عـظـیـم زیـنب هستـیـم شیعـه است مدافـع حـرم، با جانـش ما جان به کـف حـریم زینب هستیم ************** ای شیعـه به اقـتـدار زینب صلوات هر روز به روزگار زینب صلوات با اوست که دل در انتظار مهدیست بفـرست به افـتخـار زیـنب صلوات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است توحید ناب در همه عالم مشخص است بیت الـنبی که مرکز اسماء کـبریاست یک یک در آن عشیرۀ خاتم مشخص است از بـعـد پـنـج تـن، بـه خـداونـدیِ خـدا تفسیر گوی سورۀ مریم مشخص است در حرفِ صادِ سوره، ببین صبرِ زینبی سرتاسرِ مصیبت اعظم مشخص است از یک نگـاهِ سِـرّیِ خواهـر، برادری تا روز حشر، خیمه و پرچم مشخص است تا چـشم، کـار می کـند از خـانۀ عـلـی تا نینوا صفوف منـظـم مشخص است مـژده بـده، عـقـیـلـۀ آل عــلـی رسـیـد آئـیـنـۀ جـمـال و جــلال عـلـی رسـیـد حـمـد و ثـنای نـور که آسـان نمیشود وصف خدای عشق، بدینسان نمیشود آن خانهای که« یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ» در اوست شرحش به شعر و نظم و به دیوان نمیشود آنکس که در کـتاب خـدا مدح میشود مـدحـش به غـیـر آیـۀ قـرآن نمیشـود آن تـربـیـت شـده، سـرِ دامـان فـاطـمه جز با زبـان فـاطـمه اذعـان نـمیشود گـنجـیـنـۀ نـهـان مـعـارف شد آشـکـار ورنه عـیان، معـارفِ پنهـان نمیشود سلطان عشق، گفت که این خواهر من است هر دختری که خواهر سلطان نمیشود دلهـای بـی قـرار به سامـان رسیـدهاند تا زینب و حسین ز رضوان رسیدهاند اینـجـا نـگـاه آیـنـه هم، حـرف میزنـد گـفـتارِ عاشقـانه چه کم، حرف میزند وقتی شوند عاشق و معـشوق روبـرو بوسه، بجای نوحه و دَم حرف میزند دیـدار اول است، ولـی مثل آخـر است گویا کسی ز قـامت خـم حرف میزند عـمق نگـاه پـاک پـیـمبـر به زیـنـبـش از شعـلـۀ خـیـام حـرم حـرف میزنـد فرمود: احترام به این طفل واجب است دارد نبی ز غصه و غم حرف میزند آرامش حـسیـن بهـم ریخـت نـاگـهـان چشمان خیسِ فاطمه هم حرف میزند قـنداقـه چونکه دست بدستِ حسین شد زینب عجیب، واله و مست حسین شد کودک، کـنار سیبِ بهشتی نفـس کشید یک بوی سیب آمد و آهی سپس کشید این بـوی سیب تا تـهِ گـودال هم رسید وقتی تنِ برادرش از خار و خس کشید نیـزه شـکـستههای تنـش را کـنـار زد بیرون، تنِ نهان شده را از قفس کشید رگها بریده بود و گـلـویش دریـده بود لب را بر آن گلوی عطش دیده بس کشید پس دست بُرد زیرِ بدن، رو به آسمان شکرِ خدا نمود و ز دیـدار دَس کـشید اوباشِ کـوفه بر سرِ بانـو که ریخـتـند نعره ز ناقـه آمد و بانگ جـرس کشید با ناقههای تـازه نفـس، بی جهـاز رفت از کربلا به کوفه و شام و حجاز رفت امروز تلِّ زیـنـبـیه، قـبـلـه گـاهِ ماست یعنی حریم حضرت زینب پناه ماست آری، حرم چو در خطر افتد، به او قسم اول، حـریـم زیـنـبـیه قـتـلـگـاه مـاست ما راهیان کوی حسیـنـیم و بی درنگ هر بقعهای که در خطر افتاد، راه ماست آل سـعـود، مـثـل زبـالـه سـت زیـر پـا هیئت، زمان حمله به دشمن، سپاه ماست ما تخت و تاج پادشهان زیر و رو کنیم شاه نجـف، هـمیـشۀ تاریخ شـاه ماست مـا اقـتـدا به پـرچـم عـبـاس میکـنـیـم پـیوسته در نـگـاه ولایت نگـاه مـاست روزی که بر سـلالـۀ زهـرا فـدا شویم با قـهـرمـان کـرب و بـلا آشنـا شـویـم
: امتیاز
|